تو در درون آیینه میبینی
نقش خطوط خسته پیشانی
پیری شکستگی و پریشانی
آیینهها دروغ نمیگویند
و من
آن قدر صادقم که صداقت را
چون آبهای سرد گوارا
با شوق در پیاله مسگون صبح نوشیدم
و بیم من همه این بود که مباد
تندیس دستپرور من
در هم شکسته گردد
و بیم من همه این بود که مباد
روزی به ناگه از سرانگشت پرسشی
عریان شود حقیقت تلخی که هیچگاه
پنهان نمانده بود.
ز هر پنجره نوري... ...برچسب : نویسنده : noor8286o بازدید : 96