تو در درون آیینه میبینی نقش خطوط خسته پیشانی پیری شکستگی و پریشانی آیینهها دروغ نمیگویند و من آن قدر صادقم که صداقت را چون آبهای سرد گوارا با شوق در پیاله مسگون صبح نوشیدم و بیم من همه این بود که مباد تندیس دستپرور من در هم شکسته گردد و بیم من همه این بود که مباد روزی به ناگه از سرانگشت پرسشی عریان شود حقیقت تلخی که هیچگاه پنهان نمانده بود. , ...ادامه مطلب
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیستکه تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیستدگر قمار محبت نمی برد دل منکه دست بردی از این بخت بدبیارم نیستمن اختیار نکردم پس از تو یار دگربه غیر گریه که آن هم به اختیارم نیستبه ره, ...ادامه مطلب
ياد بعضي نفرات روشنَم مي دارد قوّتم مي بخشد ره مي اندازد و اجاقِ كهنِ سردِ سَرايم گرم مي آيد از گرميِ عالي دَمِشان. نام بعضي نفرات رزقِ روحم شده است. وقت هر دلتنگي سويشان دارم دست جرئتم مي بخشد روشنم مي دارد. نیما_یوشیج,یاد یاران یاد باد,یاد یاران یار رامیمون بود,یاد یاران,یاد یاران برزول,یاد یاران سفر کرده بخیر,یاد یاران جنگ,یاد یاران خوش است,یاد یاران جبهه,یاد یاران نیشابور,یاد یاران فرامرز امینی ...ادامه مطلب